پست‌ها

تصویر

نگرانی بانوان دانشجو از آزار و اذیت در صحن دانشگاه‌ها

تصویر
نگرانی بانوان دانشجو از آزار و اذیت در صحن دانشگاه‌ها دانشگاه مکان اکادمیک و شخصیت سازی،اما در افغانستان این مکان برای شماری جایی‌ست برای پیدا نمودن دوست دختر و یا اذیت و آزار دختر خانم‌ها. بیشتر بانوان دنشجوی از فضای ناامن دانشگاه شکایت دارند. حسینا رضایی دانشجوی دانشگاه بلخ در مورد آزار و اذیت بانوان توسط پسر‌ها می‌گوید: پیش از این که درس دانشگاه را شروع کنم دانشگاه مکان امن و امانی در ذهنم بود، اما زمانی که درس دانشگاه را شروع کردم تمام تصوراتم برعکس شد، چون اکثر پسر‌ها، بانوان را مورد آزار و اذیت لفظی قرار می‌دهند و حتا گاهی بانوان را تا صنف درسی با حرف‌های تند و زشت‌شان هم‌راهی می‌کنند، و حرف‌های زشت و تمسخر آمیز پسر‌ها به بانوان تنها مشکلی نیست که بانوان در دانشگاه‌ها با آن دچار اند، حتا گاهی پسر‌ها شماره تماس بانوان را از دیگر هم‌صنفانش پیدا نموده و به آزار اذیت بانوان توسط مبایل می‌پردازند» آزار و اذیت بانوان در دانشگاه از مشکلاتی است که اکثر دخترخانم‌ها از آن رنج می‌برند، بانو رضایی هم‌چنان می‌افزاید:« زمانی که من از پسر‌های که مرا در دانشگاه مورد آزار لفظی قرار می‌

درنگی به فعالیت‌های وکلا در پارلمان

تصویر
پارلمان یا خانه ملت که بیشتر از ۱۱ سال می‌شود ایجاد شده است، در این مدت دو دوره انتخابات پارلمانی در کشور صورت گرفته است، که بسیاری از وکلا به اساس زور، پول و تعداد هم به اساس رای مردم به پارلمان راه یافته‌اند. وکلایی که از رای مردم توانسته‌اند به پارلمان راه یابند، چه فعالیت‌های از شروع کار خود تا کنون به مردم انجام‌داده‌اند و چقدر برای مردم خود موثر تمام شده‌اند پرسشی است که در این گزارش به آن پاسخ داده شده‌است. شبنم نسیمی دانش‌جو در یکی از دانش‌گاه‌ها در شهر مزارشریف در مورد کارکرد وکلای پارلمان می‌گوید: « من به‌عنوان یک دانش‌جو هیچ رضایت از کارکرد وکلای پارلمان ندارم از تمام وکلای افغانستان به‌خصوص ولایت بلخ فعالیت چشم‌گیری نداشته که قابل دید باشد». بانو نسیمی هم‌چنان ‌افزود: «چون همه‌شان در پی منافع شخصی خود هستند درغم ملت نیستند اگر کاری هم کردند صرف نمایشی بوده به خاطر بدست آوردن جای‌گاه در میان مردم بوده تا از مردم به مانند ابزار استفاده کنند». سهراب، دانش‌جوی حقوق، می‌گوید: «‌در زمان‌های کمپاین‌های انتخاباتی‌ به مردم وعده‌ها دادند، اما اکنون اکثرشان در سفرهای خارجی به

سلطان جان دوست دوران کودک‌ام است

تصویر
سلطان جان دوست دوران کودک‌ام است که بسیار دوست‌ش دارم همی روز های از ام دور است به یک شهر کشور دیگری زندگی می‌کند پشت خنده هایش،جنگ کردن‌هایش دق شدم، این جای کلمه جنگ را یاد کردم شاید شما فکر کنید که این دو دوست صمیمی چرا با هم جنگ می‌کردند. بعضی وقت‌ها برایم نصیت می‌کرد . بعضی وقت های هم به سر درس خواندن دعوا می‌کردیم بس جنگ‌مان همی بود.  دیشب به خانه‌شان رفت بودم زمانی که چشم پدر و مادرش به من خورد و از من گله گذاری های کرد گفت از وقتی که سلطان رفت تو هم نمی‌آید من هم در مقا بل شان جوابی نداشتم سکوت کردم بعدا هم آهسته آهسته پدرش برایم قصه کرد گفت« زمانی که تو میایی فکر می‌کنم سلطان آمده چون شما دو همیشه با هم بودین هر وقتی جای میرفتین پس باهم یکجا می‌آمدین زمانی که این حرف پدرش را شنودیم  اشک در چشم حلقه بسته من هم به پدرش از خوبی های و خاطره های که با هم یکجا بودم را قصه کردم چند لحظه‌ای خنده کردیم  دوست عزیزم هرجای به هر شهری باشی در قلب من هستی دوستت دارم.

روایاتی از کودکان کارگر در شهر مزارشریف

تصویر
نیمه‌روز گرم و طاقت‌فرسایی بود، که از روضه مبارک می‌گذشتم، علی‌رضا که یازده سال سن داشت با لباس‌های نامرتب و رنگ‌آلودش که لوازم پالش بوت‌ها نیز در دست‌اش بود، با گفتن:« کاکا کاکا بوتایته رنگ کنم» توجه‌ام را به خود جلب کرد. وی که روزانه در روضه مبارک مصروف پالش پاپوش‌های عابرین  و زایرین می‌باشد، تنها نان‌آور خانه است. از این که علی‌رضا تقاضای رنگ کردن بوت هایم را نموده بود، با هم گوشه‌ای نشتیم درد دل نمودیم. پس از این که با علی‌رضا گوشه‌ای نشتیم. و وی مصروف پالش بوت‌هایم شد از وی پرسیدم در خانه چند نفر هستند؟ وی با نگاه معصومانه خود گفت:« در خانه ده نفر هستیم». وی که مو‌های خشک و خاک آلود داشت با تبسم گفت:« یک برادرم هم مکتب می‌خواند هم در یک نجاری شاگرد است پولی را که روزانه به‌دست می‌آوریم، به خانه سودا و بعضی چیز‌های دگه که نیاز است می‌خریم». از علی‌رضا پرسیدم؛ اگر روزی کار نکند و پول به‌دست نیاورد در خانه با وی چگونه برخورد می‌کنند؟ در جواب پرسشم گفت:« یگان روز که کار نمی‌باشد و بوت رنگ کرده نمی‌توانم حیران می‌مانم تا خانه چه قسم بروم، به خاطری که پیسه کرایه موتر را هم نمی‌داشته